پایان
دوست های حشری نامادری
۲ سال پیش
وقتی بچه بودم مادرمو از دست دادم اون منو پدرمو تنها گذاشت،بعد از مدتی بابا یه زن جوان و زیبا رو برای زندگی با خودمون بهم معرفی کرد،فکرمیکردم بخاطر اموالمون به ما نزدیک شده وقتی دیدم صمیمانه پدرمو دوست داره رفته رفته در قلبمو به روش باز کردم،به هرحال
قسمت 1